سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از جاهل انتقاد مکن، که دشمنت می دارد، و از عاقل انتقاد کن، که دوستت می دارد . [امام علی علیه السلام]
 
دوشنبه 90 بهمن 17 , ساعت 12:27 عصر

 دیدگاه های متفاوت و گاه متضاد درباره زندگی، خوشبختی و عوامل سعادت و بهروزی، به گونه ای است که پاره ای از آنها تعجب آفرین، برخی حیرت افزا خواهد بود. از این رو انبوه بی شماری از انسان های حقیقت جو که به دنبال واقعیت ناب مفاهیم و معارف هستند، سرگردان و حیران گشته و گاه سرخورده و اندوهگین می شوند. به طور مثال؛ «شکسپیر»، تمام جهان را صحنه نمایش می داند و تمامی مردان و زنان تنها بازیکنان پرده های مختلف، که نقش خوشبختی یا بدبختی را ایفا می کنند. او هستی را دارای ورودی ها و خروجی های خاص خود می داند و انسان ها را صاحبان نقش های فراوان می بیند. «ویکتور هوگو» معتقد است:  «خوشبخت کسی است که به یکی از دو چیز دسترسی دارد: 1- کتاب خوب 2- دوستانی که اهل کتاب باشند». اما «والتر اسکات» شهرت را بنیان خوشبختی دانسته می گوید: «یک ساعت زندگی با افتخار و شکوه به یک قرن گمنام زیستن می ارزد».

اراده قوی پلکان پیروزی و خوشبختی در سخن «گوته» است. او بر این باور است که: «شرط پیروزی و سعادت یک اراده قوی است، شرایط دیگر اهمیت چندانی ندارند». با تأملی در برخی جوامع در می یابیم که هنوز بسیاری از افراد گاهی بدانجا می رسند که با فال بد، سوء ظن و یا تلقین سیه روزی و بدبختی، کانون پر مهر و محبت زندگی و همسر دلسوز و کوشای خود را از دست داده و با یأس، نومیدی و اندوه کشنده، روزهای پر نشاط و زیبای خود را تلخ و اندوهبار می کنند. و در پایان با نگاهی واژگون به آفرینش و هستی و گمانی بد نسبت به آفریدگار جهان، زندگی خود را خاتمه می دهند!! در کنار این نظرات، دیدگاه های دیگری وجود دارد که: «خوشبختی و بدبختی» تمامی انسان ها را به دست آنان ندانسته، بلکه امری جبری و سرنوشتی قطعی می داند؛ آینده ای روشن و یا شوم که از پیش از تولد رقم خورده، «پیشانی نوشت» افراد شده،در «کنار گهواره» آنان گذاشته شده و «قسمت» حتمی آنان خواهد بود. و بدین گونه از اعماق قلب خود معتقدند سرنوشت هر کس که خوشبختی، رفاه و شادمانی است، هیچ کس توان تغییر آن را ندارد و آینده افرادی که بدبختی، فقر، درد و ماتم است، هر گونه تلاش، تدبیر و تدبری، نقشی در دگرگونی آن نخواهد داشت زیرا قسمت است و قسمت، دست دیگری است نه ما!

ممکن است امور زیادی سعادت بخش باشند، اما انسان به دلیل نشناختن و آشنا نبودن با آن ها، آن ها را هرگز آرزو نکند،

مفهوم خوشبختی

خوشبختی

خوشبختی بر حالت روحی و روانی خاصی از انسان که با احساسی ویژه همراه است اطلاق می گردد؛ به عبارت دیگر، انسان پس از رسیدن به کمالات و اموری که با طبع و فطرت او سازگار است و خواسته ها یا تمایلات او را تأمین می کند به حالتی دست می یابد که آن را خوشبختی می گویند. در اینکه آن حالت چیست و ویژگی آن کدام است آرای مختلفی وجود دارد: برخی خوشبختی را  به هر نسبت که انسان به آرزوهایش نایل شود می دانند. برخی تصور کرده اند، خوشبختی همان رضایت کامل است و می گویند: «خوشبخت کسی است که نسبت به آنچه دارد رضایت کامل داشته باشد »

بعضی دیگر خوشبختی را در بهره مندی از لذات می دانند و می گویند: «به هر میزان که استعدادها و قوای او بروز و ظهور کند و به کمالاتی نایل گردد، لذت بیشتری می برد و هر چه لذات او بیشتر باشد، خوشبختی او بیشتر است. بر طبق این آرمان خوشبختی حقیقی بیش از هر چیز از داشتن چیزهایی که مایه خشنودی اند سرچشمه می گیرد.استاد شهید مرتضی مطهری (رحمه الله علیه) در نقد و بررسی هر یک از این دیدگاه ها بیاناتی دارند که به طور فشرده اشاره می کنیم. وی در ردّ مساوی بودن سعادت با لذت می فرماید: « انسان مجموعه ای است از قوا و غرایز و استعداها. انسان هم به زمان حاضر بستگی دارد و هم به زمان آینده، باید همه این جنبه ها را با هم در نظر گرفت و آن گاه حکم کرد که آیا فلان عمل سعادت بخش است یا نیست، و صرف لذت بخش بودن یک چیز کافی نیست که آن را سعادت بخش بشماریم.»

 

خوشبختی

ایشان در ادامه می فرماید: «  بسیار اتفاق می افتد که در آرزوی خود اشتباه می کند. ثانیاً پیدایش آرزو تابع میزان فهم و اطلاع انسان است. ممکن است امور زیادی سعادت بخش باشند، اما انسان به دلیل نشناختن و آشنا نبودن با آن ها، آن ها را هرگز آرزو نکند، آیا می توان گفت چون سعادت نیل به آرزو است و طفل آرزوی علم ندارد، پس علم برای او سعادت نیست؟ بسیاری از چیزها را انسان آرزو می کند و سعادت نیست، و بسیاری از چیزها را آرزو نمی کند در حالی که سعادت او است». چنان که تفسیر سعادت به رضایت نیز صحیح نیست؛ زیرا رضایت، مانند آرزو با سطح فکر و فهم و درک و اراده و همت بستگی دارد، انسان گاهی از آن جهت چیزی را منتهای آرزوی خود قرار نمی دهد و از رسیدن به آن کمال رضایت حاصل نمی کند که همت بلند ندارد و یا سطح فکرش پایین اسنت. دو نفر را در نظر می گیریم که هدف و آرزوی نهایی یکی از آنها این است که کدخدای دهی بشود، و هدف و نهایت آرزوی دیگری این است که شخص اول جهان گردد و بر همه جهان حکومت کند. این دو نفر اگر به منتهای آرزوی خود برسند کمال رضایت هر دو حاصل خواهد شد؛ بلکه هر دو به کمال لذت نایل خواهند گشت. بهره آنها از لحاظ رضایت و بلکه از لحاظ لذت مساوی و برابر خواهد بود. ولی موضوع رضایت و لذت آنها متفاوت است. موضوع رضایت و لذت یکی (آن که می خواهد شخص اول جهان گردد) از موضوع رضایت و لذت دیگری عالی تر و کامل تر است. اگر کمال سعادت به این است که انسان حداکثر رضایت را از وضع خود داشته باشد و هیچ گونه نارضایتی در کار نباشد، دو فرد مورد نظر به طور مساوی به کمال سعادت نایل شده اند و هیچ کدام از دیگری سعادتمند تر نیست؛ ولی اگر سعادت، تنها به رضایت بستگی نداشته باشد، کمال و نقص موضوع رضایت،  نیز دخالت داشته باشد، نمی توان گفت دو نفر مورد نظر در یک درجه، سعادتمندند و هر دو کمال سعادت دارند.

سعادت عبارت است از لذت همه جانبه و میل همه جانبه به همه کمالات به طوری که حداکثر کمالات و حظوظ فکری و طبیعی حاصل گردد.

اگر شخص این دیدگاه را بپذیرد که خوشبختی ذاتاً اعتدال بین میل و رضا است ممکن است به این نتیجه دیگر دست یابد که امن ترین راه نیل به خوشختی آن است که حتی الامکان خواستهای کم و ناچیز داشته باشد تا از این طریق، احتمالات ناکامی را به حداقل و احتمالات کامیابی را به حداکثر برساند. این دستور العمل خوشبختی «آرمان زاهدانه زندگی» نامیده می شود. هنگامی که این آرمانها به منتها درجه خود می رسد، خوشبختی کامل را در چشم پوشی تمام عیار از همه امیال، هر چه باشند، تصور می کند. از مجموع بیانات به خوبی در می یابیم که، نکته اساسی دیگری در تفسیر سعادت و خوشبختی دخیل است و آن فراگیری و همه جانبه بودن مفهوم خوشبختی است. بنابراین هر روز بهتر از دیروز بنابراین: «سعادت عبارت است از لذت همه جانبه و میل همه جانبه به همه کمالات به طوری که حداکثر کمالات و حظوظ فکری و طبیعی حاصل گردد». این تعریف زندگی قرین خوشبختی را در آن چیزی جستجو می کند که «لذت انفعالی» نامیده می شود، یعنی لذت انجام آن چیزی که ما به آن مشتاقیم؛ یعنی آن چیزی که آن را به خاطر خودش دوست داریم، انجام دهیم.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ